ppt ماشين رفتار در نظريه انتخاب در 26 اسلايد بسيار زيبا و قابل ويرايش آماده ارائه با اسلايدشو با فرمت ppt x و رعايت تمامي استانداردهاي زبان فارسي

فهرست مطالب

مقدمه

نيازها در ماشين رفتار

خواسته‌ها در ماشين رفتار

دنياي كيفي يا دنياي مطلوب

بخشي از متن

مقدمه

گلاسر، رفتار كلي(Total Behavior) را شامل چهار بخش مي‌داند كه هر يك از آنها يكي از چهار چرخ ماشين رفتار را تشكيل مي‌دهند:

•           A. تفكر(Thinking) : تحليل كردن، استدلال كردن، خيال‌پردازي و…

•           B. عمل(Acting) : راه رفتن، خنديدن، فرياد زدن، حرف زدن و…

•           C. فيزيولوژي(Physiology) : عرق ريختن، لرزش بدن، سردرد و …

•           D. احساس(Feeling) : غم، شادي، نااميدي و.…

ما معمولا رفتاركلي را با عمل يكسان فرض مي‌كنيم و آن را محدود به عمل مي‌دانيم. به عنوان مثال مي‌گوييم: «چون افسرده بودم، مدتي جواب تلفن دوستانم را ندادم». انگار كه افسردگي خارج از انتخاب و اختيار من است و حالا كه در اين شرايط قرار دارم، با دوستانم ارتباط برقرار نمي كنم. اما گلاسر «افسرده بودن» را هم مانند «قطع كردن ارتباط» بخشي از رفتاركلي مي‌داند.  طبق اين تئوري بايد بگوييم: تصميم گرفتم افسردگي كنم و ارتباطم را با ديگران قطع كنم!

در ماشين رفتار، مانند هر ماشين ديگري، چرخ‌هاي جلو عموما هم راستا هستند و نمي‌توانند اختلاف زاويه زيادي با هم داشته باشند. چرخ‌هاي عقب‌ هم موازي هم هستند و در انتخاب مسير حركت، تابع چرخ‌هاي جلو خواهند بود. اين برخلاف نگاه عادي ما به رفتار است. ما معمولا فيزيولوژي و احساس را مستقل از رفتار مي‌دانيم و حتي خيلي وقت‌ها منشاء رفتار مي‌دانيم.

فرض كنيد من به تشخيص پزشك به بيماري افسردگي گرفتار هستم. دارو مصرف مي‌كنم و اعضاي خانواده و دوستان نزديكم هم از اين ماجرا اطلاع دارند. هميشه حالم را مي‌پرسند. در جمع دوستان بيشتر ملاحظه‌ام را مي‌كنند. دوست دارند هر وقت در جمع آنها هستم، شوخي و شادي و خنده وجود داشته باشد. پس از مدتي، دوباره به پزشك مراجعه مي كنم و او، ميزان مصرف داروي من را به تدريج كاهش داده و پيشنهاد مي‌كند كه پس از شش هفته، مي‌توانم مصرف دارو را قطع كنم.

چند روز اول، خانواده و دوستان و اطرافيان، خوشحال مي‌شوند. همه خدا را شكر مي‌كنند كه من به روند عادي زندگي بازگشته‌ام. اما من ديگر آن توجهي را كه در گذشته دريافت مي‌كردم، دريافت نمي‌كنم، ديگر در مركز نگاه ديگران نيستم، شده‌ام يك نفر مثل بقيه، اينجاست كه افسردگي به سراغ من مي‌آيد. دوباره عوارض افسردگي را نشان مي‌دهم. بيشتر مي‌خوابم، چهره‌ام مانند گذشته سرحال نيست، دارو مي‌خورم، سبك نگارشم در شبكه‌هاي اجتماعي تغيير مي‌كند و دوباره، روزهاي خوش افسردگي باز مي‌گردد! افسردگي براي من، محبت و جلب توجه به ارمغان مي‌آورد و الان كه آنها را از دست داده‌ام، به اين شيوه آگاهانه يا ناخودآگاه دوباره براي به دست آوردن آن محبت و جلب توجه ديگران تلاش مي‌كنم.

پس از شناخت تعريف ويليام گلاسر از رفتاركلي و ماشين رفتار، بهتر مي توانيم درك كنيم كه چرا گلاسر مي‌گفت: همه رفتارهاي ما براي اهداف مشخصي انجام مي شوند. حتي اگر خودمان در آن لحظه ندانيم كه آن هدف چه بوده است.

در تئوري انتخاب سازمان روان انسان به ماشيني تشبيه مي شود كه چهار چرخ دارد؛ هر كدام از اين چرخ ها نمايانگر مولفه هاي رفتاري ما هستند. ابتدا دو چرخ جلو يعني فكر و عمل كردن كه تحت كنترل مستقيم ما هستند. سپس دو چرخ عقب يعني فيزيولوژي و احساس كه ما بر آن ها تاثير غير مستقيم داريم. نيروي پيش ران اين ماشين توسط ۵ نياز اساسي آن تامين شده و هدايت آن توسط دنياي مطلوب ما صورت مي گيرد. هر رفتاري كه از ما سر بزند حداقل يكي از نيازهاي اساسي ما را ارضا مي كند يا حداقل به اين قصد انجام مي گيرد.

گلاسر، نيازهاي هر انساني را به موتور محرك اين ماشين تشبيه مي‌كند. نهايتا اين نيازهاي ما هستند كه ماشين رفتار ما را حركت مي‌دهند. اگر نيازها نباشند، اين ماشين يك كابين خالي بدون موتور است كه يا حركت نمي‌كند و يا حركتش،‌ تابع شيب زمين است.

نيازها در ماشين رفتار

ما انسانها، نيازهاي مشخصي داريم كه در هر لحظه با تمام آنچه در اختيار داريم(دانش، مهارت، زمان، پول، اعتبار و …) مي‌كوشيم كه آنها را تامين كنيم. اين نيازها شامل: ۱-زنده ماندن و بقاء، ۲- دوست داشتن و احساس تعلق، ۳- قدرت، ۴- آزادي و اختيار، ۵- تفريح و خوشي است. همه رفتارهاي ما در نهايت براي ارضاء اين نيازها مي انجامد.

نيازهاي ما ريشه در ژن هايمان دارند. ژن ها تعيين مي كنند چه نيازي را با چه شدتي داشته باشيم. اما چگونگي برآورده شدن اين نياز ها در ژن ثبت نشده است.

همه ما كم و بيش اين ۵ نياز را داريم. اما رفتارهايي كه براي ارضاء اين نيازها از خودمان نشان مي‌دهيم تفاوت‌هاي زيادي دارد. كسي ممكن است در فريب دادن ديگران،‌ احساس قدرت را تجربه كند و ديگري ممكن است در فريب ندادن ديگران، در زماني كه فرصت و شرايط مهياست، احساس قدرت را تجربه كند.

چه مي‌شود كه ما انسانها، به شيوه‌هاي مختلفي نيازهاي خود را ارضاء مي‌كنيم؟ ما انسانها مسير زندگي را در شرايط يكسان و به شيوه‌ يكسان طي نكرده‌ايم. تجربه‌هاي ما در طول زندگي، آموخته‌هاي ما از والدين و جامعه و كتاب‌ها و دوستان، فكر‌ها و تحليل‌هاي خودمان،‌ همه و همه كمك مي‌كنند كه هر يك از ما،‌ به شيوه‌ي خودش، نحوه ارضاء اين نيازها را ياد بگيرد.

و ...